سفارش تبلیغ
صبا ویژن
می خور که عمر سرمد گر در جهان توان یافت .......
  •   بارون سال 87
  • تو این صبح بارونی و زیبا و هوای پاک  و اولین بارون بهاری سال 87 یه آرزو ی بزرگ می کنم یه ارزوی زیبا خدایا

    ظهور مولامونو نزدیک کن خدایا تنها امیدمون ظهور خودشه میدونم که خیلی روسیام می دونم که اگه آقام بیاد شاید گردن اولین نفری رو که بزنه من باشم اما دیگه خسته شدم از این آدمای .......حتی عزیزترین دوستت وقتی ودارد این محیط مجازی میشه بهت دروغ میگه ...کسی که حافظ قرآنه و تو خیلی دوستش داری

    امسال تو دانشگاه وقتی دوستانمو دیدم و بعد از تبریک عید به همشون گفتم بچه ها گوش کنید می خوام یه ارزو بکنم همه ساکت شدن و منتظر آرزوی من بودن با دلی مالامال از عشق و شوق دیدار گفتم ایشالله هممون با هم بریم مکه صلوات

    فاطمه گفت خبریه به ما نمیگی گفتم نه عزیز سال 86 با هم رفتیم فکه امسال می خوام بریم مکه

    همه گفتند ایشالله و .........

     

     

    دوس دارم از شما بگم ، ببخشیدا جسارته

     

    اگه بگم شما گلید ، که مایه ی خجالته

     

    یه بسته ی ناقابله ، پیشکش چشمای شما

     

    پس میفرستین میدونم ، دل مث کارت دعوته

     

    منتظر یه فرصتم حضوری خدمت برسم

     

    خیلی ببخشیدا ولی ، سر شما کی خلوته

     

    از دل رسوام میدونم ، ایراد فراوون میگیرید

     

    خاکش ولی تبرکه ، مال غمای غربته

     

    این جور نبودم به خدا ، واسه خودم کسی بودم

     

    دوره ی شوق هر کسی ، خوب میدونید یه مدته

     

    قرار بودش که من دیگه عاشق هیچ کسی نشم

     

    نمیدونم اسمش چیه ، یا وسوسست یا قسمته

     

    راحت بگم اون دلی که خودش یه روز یه خونه بود

     

    چشش به دنبال شماست ، منتظر مرمته

     

    کاش بذارید دست منم به ضریحاتون برسه

     

    چون واسه دیدن شما یه عمره که تو نوبته

     

    تو آرزوی کشف این یه راز زیبا میمونم

     

    چرا همیشه بعد عشق دلا اسیر عادته ؟

     

    شما با من موافقید؟ عاشق اگه عاشق باشه

     

    خوب میدونه که عاشقی قشنگ ترین اسارته

     

    یه جا یکی نوشته بود ، اوج مقام عاشقی

     

    به جرات بوسیدنه ، به مدت حسادته

     

    شرایط دیوونگی ، یکی دوتا نیست به خدا

     

    زیاده اما اولش ، کارای ضد سنته

     

    همیشه تا اون که میخوای ، یه دریا درد و فاصلست

     

    ولی همه نرفتن و موندن سر رفاقته

     

    یه چیزی قلب منو بد جوری آتیش میزنه

     

    معلومه ، بودن با کسی که تفریحش خیانته

     

    دیشب تو کوچه شنیدم یکی میگفت ستاره اید

     

    گفتم ستاره روزا نیست ، دیگه نگید این تهمته

     

    خونه ی ما تا خونتون ، انقدرا دور نیست ولیکن

     

    مشکل و درد ما دوتا ، نداشتن سعادته

     

    یه شب نمیدونم چی شد رد شدید از تو خواب من

     

    از اون به بعد همش میگم ، خوابم یه جور عبادته

     

    تصورش خب مشکله ، که ما کنار هم باشیم

     

    نمیرسیم به همدیگه ، تلخه ولی حقیقته

     

    خلاصه دوس دارم بیام حضوری صحبت بکنیم

     

    هر روزی که شما بگید ، هر زمونی که فرصته

     

    اگر خدا نخواست بیام واسه همیشه پیشتون

     

    یه دونه عکس بهم بدید ، اگر چه کلی زحمته

     

    چی کار کنم واسه منو امثال من که عاشقن

     

    دیوونه ی شما میشن ، عکسم خودش غنیمته

     

    امضا کنم یا نکنم واسه شما فرقی داره ؟

     

    یه دیوونه که نه بگید فکر میکنه قیامته

     



  • نویسنده: عبد رو سیاه(پنج شنبه 87/1/22 ساعت 3:25 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   تسلیت واسه ........
  •           دوست دارم بروم سربه سرم نگـــذارید

    گریه ام را به حســاب سفرم نگـــذارید

    دوست دارم که به پابوسی باران بروم

    آسمان گفته که پا روی پرم نگـــذارید

    سلام دوستانِ... تا بعد ماه محرم به روز نمی شم

    ...........................................................

    محرم ...حسین...تاسوعا...عاشورا...کربلا....زینب ..و........مهم تر از همه عشق

    کی می دونه این واژه ها یعنی چی ؟؟؟؟؟؟؟

    چرا تو این ماه بیشتر از همه ماه ها می شنویم چرا نباید همیشه و همه ما ه ها بشنویم از ماه محرم چی می دونیم ....خودم را می گم از ماه محرم فقط این را می دونم که تمام زن ها و دخترای محل جمع میشن تو ی یه خونه و سبزی نذری پاک میکنن و دور هم که جمع میشن خبرای پارسال تا امسال را یکی یکی می گن ...دختر این همسایه نامزد داره ...پسر اون یکی رفته دنبال دخترای خیابونی و اونا سرش را شکستن ...سعید شلخته .پسر اوستا ابراهیم لوله کش از بعد از اینکه از کما در اومده دیونه شده ..بعد هم یکی میگه من دارم میرم باشگاه شما نمی آین ..(بیچاره این وسط شوهرای  خانما این روزا همش باید غذای بیرون را بخورن یا نیمرو و امثال اون بعضی هام که.......بماند مهم نیست مهم این است که همه مدعی عشقند) یکی نیست تو جمع اینا بگه ما چرا اینجا جمع شدیم برا چی و برا کی داریم سبزی پاک می کنیم این از خانما

    حالا آقایونی که خیلی ادعاشون میشه و هر روز میرن هیات و مسجد و تکیه و تا دیر وقت خونه نمی آن و صبح نمی دونم چه طوری بیدار میشن همشون ادعاشون این است که عاشق امام حسین اند و به عشق اون است که ...................هیات ..........مسجد............تکیه ................بقیه اش را الله اعلم

    .مداح محله تا روز تاسوعا و عاشورا غیب میشه نمی دونم کجا میره ...سید هم  که همه محل دوستش دارن تا روز تاسوعا و عاشورا قم می مونه و نمیاد ....خوب حق داره اونجا خیلی معنوی تر است

    تکیه محل این روزا وشبا باز است برا مدعیان عشق یک آخوند از حوزه علمیه دعوت میکنن آخونده هم تند تند و غلط و با سانسور زیارت علشورا را می خونه ویک کم هم مصیبت و بعد که بهش می گی چرا اینجوری خوندی میگه تقصیر خانما بود که بچه هاشون را ساکت نکردند..بعدم شام و ...تموم.....دوباره فردا این قضایا تکرار میشه یه چیزی یادم رفت یکی دوتا هیات از محله های دیگه می آن و عزاداری می کنن و میرن از همه چی بهتر همین عزاداری هیات هاست که حالا انگیزه مهم نیست مهم این است که همه مدعی عشقند

    آی  کسایی  که مدعی عشقید می دونید عشق یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    من دارم راجب عشق و این واژه دوست داشتنی پژوهش می کنم و هر مقاله و سخنی را که راجب عشق باشه می خونم اما تا حالا هیچی دستگیرم نشده یعنی هیچ مقاله ای و سخنی را لایق کلمه ی عشق پیدا نکردم شما هم اگه راجب عشق نظری دارید یا مقاله یا سخنرانی یکی از بزرگان علم اخلاق معرفی کنید شاید با کمک هم بتونیم بفهمیم عشق یعنی چی؟

    اجرتون با خودش

    در مدح عاشقان عشق

    مرحبا همت قومی که چو دلبر گیرند

    به جز از دلبر خود از همه دل برگیرند

    بسر کوی وفا از سر هستی گذرند

    جان فدا کرده تا هستی دیگر گیرند

    ایخوش آن قوم که در معرکه کرببلا

    سر سپردند که از حق سر و افسر گیرند

    چشم از دار فنا بسته بدان فکر و خیال

    که به اقلیم بقا زندگی از سر گیرند

    به لب آب روان تشنه لبان جان دادند

    تا که آب از قدح ساقی کوثر گیرند

    دفتری را که به نام شهدا ثبت کنند

    نام هفتاد و دو تن زینت دفتر گیرند

    که جز این طایفه هرگز نشنیدم قومی

    اعتبار از همه مردان هنرور گیرند

    از پی بندگی درگه شاه شهدا

    تاج شاهنشهی از خسرو و قیصر گیرند

    ببلا صبر نمودند که در روز جزا

    رتبه ی برتری از بوذر و قنبر گیرند

    همه جانها به فداشان که یک یک دادند جان

    نزد جانان شرف از خلق سراسر گیرند

    ذاکر از پای فتاده است ز بس کرده گناه

    مگر این طایفه دستش صف محشر گیرند

     

    تسلیت می گم این ایام را مخصوصا روز تاسوعا و عاشورا را به رهروان آن امام و با آرزوی اینکه بتوانیم بفهمیم عشق یعنی چی

     تا آپی دیگر در پناه خودش و التماس دعای مخصوص


    واسه بهترینم

    ای کسی که اگر نبودی من و بقیه نبودیم ای کسی که اولین بار عشق را با تو و در تو و مادر دیدم ای عاشق ترین سالروز میلادت 1 بهمن رو هر چند که امسال تو ی ماه محرم است تبریک می گم من باید این روز را تبریک بگم چون یکی از مهمترین و دوست داشتنی ترین روزای زندگیم است بابایی به خدا خیلی دوست دارم  حاضرم بمیرم اما شما همیشه سلامت باشید و بازم سلامت باشید و در کنار من و مامان                                                                                                  تــــــــــولدت مبــــــــــارک

    آرزوی همیشگیم برای خودم و شما این است که عمرتان جاوید و پر ثمر باشه همینطوری که تا حالا بوده و تا وقتی که زنده ام شما .و مادر کنارم باشید

    دختر کوچولوی بابای  نجی

     



  • نویسنده: عبد رو سیاه(سه شنبه 86/11/2 ساعت 2:49 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   من می خوام بیام مکه خدا جون کمکم کن
  • می خوام برم مکه خونه خدا

    دوستانم دعام کنین می خوام برم مکه جایی که پارسال تا نزدیکی هاش رفتم اما نتونستم برسم

     

    حالا امسال برا عمره دانشجویی می خوام ثبت نام کنم دعا کنید تو قرعه کشی اسمم در بیاد

    می خوام خاطره ای را برگرفته از دفتر خاطراتم بنویسم البته با کمی تلخیص خاطره16/10/85

    بسم رب الکعبه

    امروز 16/10/85 است مصادف با ماه زیبا و معنوی و دوست داشتنی ذیحجه 16ذیحجه1427و6 ژوئن2007.یکشنبه هفته قبل عید سعید قربان بودشنبه اش هم روز عرفه وروز نیایش ظهر عرفه من به اتفاق خواهرم و زن داداشم نماز ظهر و عصر را زیر سقف آسمان و زیر آفتاب  خواندیم عصر هم بر خلاف انتظارم در خانه و روی حیاط خونمون دعای عرفه را خوندم بگذریم از گذشته ها الان هم همین طور می خوام به آینده ها فکر کنم به روزی که منم در این ماه در مکه مکرمه باشم و اعمال حج را انجام بدم این روزا مخصوصا هفته قبل همه جا صحبت از مکه بوده و اکنون هم هست هر برنامه تلویزیونی ورادیویی تا جایی که می توانست دل ما را به اونجا می کشنادو بیشتر از پیش ما را مشتاق تر و عاشق تر می کرد اما من دلم تنگ است خیلی نه کممم نه نمی دانم برای چی و چرا اما می دونم که دیگه..........

    بقیش خصوصی بود نتوانستم بنویسم

    دعام کنین من باید پارسال می رفتم مکه اما به دلایلی نتونستم برم دعام کنین هر چند که خدا از رگ گردن به ما نزدیک تر است اما این آرزوی خیلی هاست که برن مکه مخصوصا من که تا وسطای راه را رفته بودم ولی....



  • نویسنده: عبد رو سیاه(سه شنبه 86/9/20 ساعت 11:29 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   کجان اونایی که دم از عدالت می زنن
  • داداشی چرا کسی نمی خواد بپذیره که زندگیش را مدیون تو و امثال تو است چرا من نباید تو دانشگاه که داداشم شهید  شده این اصلا مهم نیست حرف منم این نیست منظور من این است که چرا ما باید فراموش کنیم کسایی را که زندگیمون را مدیون خون اوناییم  

    چرا ؟


     اما من نمی توانم گریه های شبانه ی بابا را نبینم مخصوصا دیشب که می خواستم برم بابا را در آغوش بگیرم و بگم بابا چرا شبا نمی خوابی چرا ؟ وقتی حال معنویش را دیدم دلم نیومد حالش را به هم بریزم مامان هم هنوز باورش نشده که تو شهید شدی و منتظر است یک روز برگردی کیه که اینا را بفهمه و درکشون کنه به خدا یک دختر جانباز می گفت که پدرش سر جا نماز همیشه دعا می کنه که زودتر بیاد پیش شما شهدا  تا اینهمه فساد و ظلم و ستم را نبینه شما جونتون را دادین تا نذارید کسی به زن ها و دخترای جامعتون حتی یک نگاه  از روی شهوت بکنه اما حالا این است وضع جامعه ی ما حتی دخترای خوب و با نجابت تو این جامعه راحت نیستند و ترجیح می دن از خونه بیرون نیان مگر برای مواقع ضروری دانشگاه رفتن و مدرسه رفتن اونم با کلی ترس حتی می ترسن سوار تاکسی بشن و به خاطر همین ترجیح میدن دیر برسن و حتی استاد بهشون غایبی بده فقط به خاطر دیر رسیدن کجان اون آدمایی که دم از عدالت می زنند..............الله اعلم

    تا حضرت مهدی نیاد کسی نمی تواند عدالت را تو جامعه ما برقرار کند فقط از خدا می خوام که مهدی فاطمه هر چه زودتر ظهور کند دیگه

    خدایا امیدوارم که ما در آخرت حداقل جلوی شهدا شرمنده نباشیم



  • نویسنده: عبد رو سیاه(یکشنبه 86/8/27 ساعت 11:16 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   با اامید خودش (خدا رو می گم)
  • به نام خدایی که از رگ گردن به ما نزدیک تر است                                                                       می خوام از خودم بنویسم از این زندگی از همه کسانی که دوستشان دارم مخصوصا پدرو مادرم که بدون اونا من هیچم نمی خوام ثابت کنم که آدم خوبی ام اما نمی تونم نگم آخه تنها کسایی را که تو این دنیا دارم که می دونم عاشقانه دوستم دارن خدا جون نمی دونم چه طوری تشکر کنم بابت این فرشته های آسمونی که بهم دادی خدایا کمکم کن که به جایی برسم که بابا و مامان بهم افتخارکنند مثل داداش محمد که من ومامان وبابا همه جا با افتخار و غرور اسمش را می بریم خدایا یعنی میشه یک روز منم مثل داداشم اینقدر دوست داشتنی بشم به داداشم حسودیم نمی شه بلکه غبطه می خورم دلم می خواد مثل او باشم ای کاش که بتونم به این هدفم برسم

    بار خدایا می دونی که من خیلی وقت است که از آدمای این دنیا دل بردیم و فقط بابا و مامان را می شناسم و عاشقانه دوستشان دارم چون از نظر من بابا و مامان فرشته اند و با آدمای معمولی این دنیا خیلی فرق دارن خدای من کمکم کن که زودتر خودم را برای روبرو شدن با خودت آماده کنم و سربلند نزد تو بیام

    بار خدایا تو خودت گفتی که "انا جلیس من ذکرنی:من همنشین کسی هستم که من را یاد کند"خدایا همیشه گفتم بازم این سخن دکتر شریعتی را میگم

    بار خدایا

    "چگونه زیستن را به من بیاموز چگونه مردن را خودم می آموزم"

  • نویسنده: عبد رو سیاه(جمعه 86/8/11 ساعت 10:43 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   تنهایی چقدر خوبه................
  • یک وقتهایی دلم می گیره از این زمونه از اینکه کسی نیست که من را درک کند از اینکه می بینم که چقدر تنهام اما این تنهایی هام باعث شده که بگردم و کسی را پیدا کنم که هیچ وقت تنهام نمی گذاره کسی که من هیچ وقت بهش توجهی نداشتم خدای من از اینکه تو مرا می دیدی و من تو را نمی دیدم معذرت می خوام هر چند که تو اینقدر بزرگی که من را خواهی بخشید

    خدایا کمکم کن که همیشه ببینمت..............آمین



  • نویسنده: عبد رو سیاه(سه شنبه 86/8/8 ساعت 7:1 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   روز اول دانشگاه تو شهر خودم اما غریبانه
  • این را که می نویسم قسمتی از خاطره1/7/86است برگرفته از دفتر خاطراتم
    به نام خدای عالم وداننده ی همه ی علمها                                                                                                                             امروز اولین روز دانشگاه من با همه ی اضطرابهای قبل از رفتن به دانشگاه و من به آرزوی دیرینه ام رسیدم و چقدر زود گذشت روز اول مدرسه هیچ وقت یادم نمیره خانم توانا معلم کلاس اول دبستان چقدر زود آنقدر که امروز باورم نمی شد که آنچه را که می بینم واقعیت دارد و منتظر بودم هر لحظه از خواب بیدار بشوم امروز یعنی اولین روز دانشگاه درس تحولات سیاسی اجتمایی داشتیم و با تدریس استناد میرزایی اولین استادمان نمی دانم چرا دیگه اضطراب قبل از رفتن به دانشگاه را ندارم اما می دانم و حس می کنم که بزرگ شدم ولی دلم می خواد بچه باشم از خدا می خوام همین طوری که تا حالا کمکم کرده تا آخرش تنهام نذاره و همیشه کمکم کنه

  • نویسنده: عبد رو سیاه(یکشنبه 86/7/29 ساعت 7:40 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   تا شقایق هست زندگی باید کرد
  • بعد از تقریبا یک ماه سلام گرم وصمیمی من رابپذیرید ماه رمضون موقع دعا وعبادت است برای این بروز نشدم که .................بقیش را خدا می دونه بگذریم راجب عشقم بنویسم بهتر است
              میگن تا شقایق هست زندگی باید کرد خدایا نمی دونم اگه عشقم ومولام مهدی موعود(عج)نبود من چطوری و به عشق کی زنده می موندم خدای من مهدی را زودتر برسان دیگه نمی تونم این زندگی را تحمل کنم .....................خدایا از اینکه دوباره من را پذیرفتی که تو سال ?? هم به مهمونیت بیام ممنون معبودم از اینکه شبای قدر کمکم کردی ممنون نمی دونم چرا هر چی بهت نزدیک تر می شم به همان اندازه از این دنیا و آدماش دور می شم
    ای هستی بخشم کمکم کن تا گرد ستمهایی که می بینم بر دلم ننشیند امروز یعنی امشب آخرین ربنای ?? است و من دلم برای ماه رمضون دوباره تنگ خواهد شد خدایا آرزوی همیشگیم را یادت نره
    خدایا من به امید اینکه شقایق هست زندگی میکنم  

    خدایا می دانم و ایمان دارم به این سخنت که گفتی

    نحن اقرب الیه من حبل الورید



  • نویسنده: عبد رو سیاه(دوشنبه 86/7/23 ساعت 7:21 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   دانشگاه قبول شدم اما...........
  • سلام 

    من یک دانشجوام حتما خیلی ها دوست دارن دانشجو باشن یا بشن من هم خیلی دوست داشتم دانشجو بشم برم دانشگاه حالا هم خوشحالم که قبول شدم ولی دیگران را چیکار کنم که هر روز یک چیزی بهم میگن فقط باباومامان از قبولیم خوشحال وراضی اندو این من را خوشحال میکنه اما...

    همان دیگرانی که گفتم هر روز یک چیزی میگن یکیشون میگه آخی من دوست داشتم حقوق قبول می شدی

    اون یکی می گه منم اگه امکانات تو را داشتم دانشگاه ملی قبول می شدم شاهکار که نکردی یکی هم میگه

    حلا تو دانشگاه تغییر رشته بده تو که میگی رتبه ات سه رقمی است دیگری هم میگه ول کن تو اگه حقوقم قبول

    میشدی نمی تونستی از حق دیگران دفاع کنی..........

    آخه یکی نیست بگه من این رشته رو دوست دارم مگه علوم سیاسی رشته بدی است تازه اگرم بد باشه به

    شما چه مهم منم که این رشته رو دوست دارم شما بگین من باید به اینها چی بگم ........؟؟؟؟؟؟؟؟



  • نویسنده: عبد رو سیاه(پنج شنبه 86/7/12 ساعت 7:15 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   با سلام آغاز می کنم
  • به وب خودتون خوش اومدین

  • نویسنده: عبد رو سیاه(پنج شنبه 86/7/12 ساعت 6:57 صبح)

  • نظرات دیگران ( )


  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • دعوتت می کنم
    دوست داشتن
    [عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 63110
    بازدید امروز : 1
    بازدید دیروز : 2
  •   مطالب بایگانی شده

  • به خاطره پیوست

  •   درباره من

  • می خور که عمر سرمد گر در جهان توان یافت .......
    عبد رو سیاه

  •   لوگوی وبلاگ من

  • می خور که عمر سرمد گر در جهان توان یافت .......

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  


  •  لینک دوستان من

  • دوزخیان زمین
    اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
    وبلاگ شخصی محمد جواد ایزدپناه
    خاطره
    داداشی
    دوست تو

  •  لوگوی دوستان من
















  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی


  •   آهنگ وبلاگ من