هي رفيق...
خيلي خسته ام ، به خدا خيلي خسته ام...اينقد دلم مي خواد بخوابم.!.واي اگه مي شد واسه هميشه خوابيد ، چي مي شد.؟!.
يه خواب بلند ، يه خواب ابدي...اگه مي شد خيلي خوب بود.
اونوقت..،ديگه هيچ آدم آشغالي رو نمي ديدم ،.ديگه هيچکي نبود که آزارم بده ، ديگه هيچکي نبود که امر و نهي کنه ، ديگه هيچکي نبود که يه ريز چرت و پرت بگه...ديگه راحت ِ راحت بودم ، بي هيچ دغدغه اي...تنهاي تنها..!.واي همون چيزي که من خيلي دوست دارم.
يه خونه ي کوچولو ، زير خاک...ديگه هيچ کي نقاب نمي زنه ، همه شکل خودشونن ، بدون هيچ آراستگي و تظاهري...